آرتین آرتین ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

آرتين شیرینی زندگی مامان وبابا

اولین روز تنهایی

پسر نازم دیروز٢٥ دی ماه بود واولین روز تنهایی ما من که شب قبلش تاساعت٣.٣٠ صبح بیدار بودم وبرای شما شیر میدوشیدم واز طرفی هم استرس داشتم ونمیتونستم بخوابم صبح هم ساعت ٦از خواب بیدار شدم ودوباره برای شماشیر دوشیدم ولی نمیدونم که چرا زیاد شیر نداشتم فقط تونستم ١٦٠ سی سی برات شیر بدوشم وشماهم ساعت ٧از خواب بیدار شدی ودیگه نخوابیدی وحسابی شارژ بودی تااینکه رسیدیم خونه مامانی جالب اینجابود که مامانی،بابایی،میثاق منتظر شمابودن وهمچین به استقبالت اومدن که نگو عسلم منم از صبح کاری نداشتم جز گریه کردن وموقع اومدنم حتی نتونستم به صورتت نگاه کنم وبا گریه از خونه مامانی در اومدم تا با بابارضا بیاییم شرکت توراهم کمی گریه ک...
26 دی 1390

دلتنگی مادرانه

قشنگه مامان دی ماه-ماه خیلی خوبی برای مابود چون تواین ماه شما تونستی برای اولین بار بچرخی-تونستی کوچولو بشینی اوایل چند ثانیه بود اما الان بدون کمک بالش میتونی 5دقیقه بشینی یا اینکه تواین ماه شروع کردی به خوردن غذاهای خوشمزه پس اوایل دی ماه- روزهای خوبی برای ما بود اما روزهای اخر دی ماه نه عسلم مرخصی 6 ماهه من تا 22 دی ماهه بوداما شانس اوردیم 23-24 هم تعطیله اما من باید از 25 یعنی 1شنبه شمارو بگذارم پیش مامانی و برم شرکت واااااااااااااااااااااااااای خدایا چقدر سخته این کار گلم الان چند روزه که ذهنم مشغول این قضیه است که چی کار کنم وکاری جز گریه کردن ندارم اوایل تصمیم گرفتم که دیگه شرکت نرم اما همه منصرف...
26 دی 1390

واکسن شش ماهگی آرتین

        شیرین مامان ٥شنبه شما ٦ ماهه شدی وقراره سومین واکسنت روهم بزنیم به همین خاطر صبح ساعت ٨ من وبابارضا وآرتین خان باهم رفتیم درمانگاه وواکسنهای شمارو زدن وشما مثل ٢دفعه پیش فقط یکم کوچولو گریه کردی   وبعد خوابیدی تا ساعت ١٠ وتا ساعت ٢حالت خوب بود  اما اما بعداز اون شما بی تاب بودی تا جمعه بعداز ظهر حوالی ساعت٥ دیگه سرحال شدی الهی مامان قربونت بشه که اینهمه مظلوم شده بوده فکر کنم پاهاتم خیلی درد میکرد چون نمیگذاشتی هیچ کس بهت دست بزنه تازه همچین حالی داشته که بابایی ومامانی جمعه صبح اومدن خونه ما تا  به شما سر بزنن اماشما اینقدر بی حال بودی که حتی بغل ب...
26 دی 1390

تولد شش ماهگی گل پسرم

شیرین مامان عسل مامان شش ماهگیت مبارک گلم خدا شمارو 6ماهه که به ما هدیه داده خداجون ممنون ازاین هدیه خوبت نانازم چون شما 5شنبه وقت واکسنت بود به همین خاطر ما 3شنبه 1جشن کوچولو گرفتیم                           که حسابی به شما خوش گذشت ندا جون(دختر خاله من) میگفت آرتین آلان این کارارو میکنه ببین تو1سالگیش قراره چی کار کنه الهی مامان قربون این پسر جلفش بشه که برای همه چیز میخنده وخوشحالی در فوکوله گلم ایشالا برات جشنهای مختلف بگیریم وشادیاتو توتمام مراحل زندگیت ببینیم اینم عکسای...
22 دی 1390

تولد پرنیان

                                           قشنگم ١٧ دی ماه تولد١سالگی پرنیان بود اما چون ماه صفره به همین خاطر عمه یاسی برای پرنیان جشن مفصلی نگرفت وفقط ١جشن کوچولوی خودمونی  که نزدیک ٢5 نفری میشدیم شماهم که مثل همیشه آقا بودی فقط یکم خوابت میومد اما آبروداری کردی تا مراسم به همه خوش بگذره اینم عکس پرنیان خانم ...
17 دی 1390

اولین چرخش

پسر خوشگلم امروز ٨دی ماه ساعت٤:٤٥ دقیقه شمابرای اولین بار تونسی برگردی اونم از روی بالشت به سمت چپ ولی بعدش بدون بالش نتونستی برگردی ودوباره با گذاشتن بالش زیرسرت به سمت چپ برگشتی ومثل اینکه خوشتم اومده بود ودوباره تونستی بدون کمک بالش این دفعه به سمت راست برگردی قشنگم منم تمام کارامو تعطیل کردم وفقط به شما نگاه میکردم ومدام ازت فیلم میگرفتم الهی مامان قربونت بشه که هرروز ١کار جدید میکنی ودل همه بخصوص مامان وبابا رومیبری  عسلم شما دقیقا تو5ماه و16 روزگیت تونستی برگردی راستی پسرم شما میتونی نزدیک 30 ثانیه بدون کمک من کاملا صاف بشینی ولی بیشترازاین زمان کم کم به جلو خم میشی یا از پهلو میوفتی ...
8 دی 1390

اولین سرماخوردگی

قشنگم چند روزیه که ماکار خاصی نداریم ودوتایی توخونه هستیم اما پریروز یعنی دوشنبه غروب شما یکم تب داشتی وازصبح هم کمی سرفه میکردی به همین خاطر من غروب یکم استامینوفن دادم تا تبت قطع بشه ولی شب موقع خوابیدن دیدم که تبت بیشترشده یعنی٣٧.٥ درجه بود به همین خاطر لباساتو کم کردم وپیش خودمون خوابوندمت تا ساعت ٣ صبح فقط یکم نق میزدی ولی از ساعت ٣مدام گریه میکردی وفقط توبغلم آروم میشدی وتبتم شده بود ٣٧.٩درجه به همین خاطر تا ساعت٥صبح توبغلم بودی وباهم خوابیدیم وبه خاطر اینکه تبت بالاتر نره روت چیزی ننداختم تابلاخره ساعت ٥ تبت اومد پایین که ساعت ٥صبح ٠.٥درجه تب داشتی وتاساعت ٧ دیگه تب نداشتی عزیزم شما تا ساعت ٦:٣...
8 دی 1390

شب یلدا

    شب یلدات مبارکه عزیزم   قشنگم آخرین روز پاییز که بلندترین شب ساله رو شب یلدا میگن به همین خاطر چندتا متن زیبا برایت به یادگار مینویسم داغلاردایاقین اولسون                 گونش چراغین اولسون آچیلسین باغلی یوللار                گوزلرین آیدین اولسون یلدا کیمین اوزون عمروز اولسون     یلدان مبارک اولسون   زمستان ثانیه ثانیه نزدیک میشود،یادت نرود اینجا کسی هست که به انداز...
7 دی 1390

اولین غذا

                                                                                                    پسر گلم اکثر اطفاقات مهم زندگی شما تو روزهای خاصی ب...
1 دی 1390
1